Wednesday, July 11, 2007

من و مامانم

موردي را كه مي خوام براتون تعريف كنم عين واقعيته. من الان 31 سالمه و ازدواج هم كردم. ولي علاقه بسياري به نزديكي كردن با مادرم دارم. اين علاقه از زماني شروع شد كه من 15 سال داشتم . خانه ما در حدود60 متره و من در اون زمان در يك اتاق با مادر وپدرم در اونجا ميخوابيديم و نصفه هاي شب بود كه ميديدم پدرم داره مامانمو ميكنه ومن يواشكي نگاهشون ميكردم. از اون موقع تا 2 سال پيش هميشه من دنبال فرصتي براي ماليدن خودم به مادرم بودم. حدود دو سال پيش بعد از ظهرمن و مادرم تنها خوابيده بوديم مادرم پائين تر از من بود. همينجوركه خوابيده بودم مادرم رو زير نظر داشتم واندامش رونگاه ميكردم. سنش در حدود 40 با اندامي گوشت آلود. يك دفعه ديدم مادرم زير چشمي منو نگاه ميكنه. ناخودآگاه حس عجيبي به من دست داد. من از فرصت استفاده كردم و دستم روگذاشتم روي كيرم وشروع كردم به ماليدنش. بعد از نيم ساعت ديدم هنوز منو نگاه ميكنه. البته وضعيت صورت من طوري نبود كه چشام رو ببينه. كم كم كيرو از شلوارم درآوردم. شروع كردم به جق زدن وآبم رودرآوردم. بعد از اينكه مادرم از خواب بيدار شد من ميترسيدم. ولي ديدم مادرم چقدر با من مهربون شد. روز بعد فاصله رو با مادرم كمتر كردم و ميديدم كه چطور مادرم نفس نفس ميزنه و آبم رو درآوردم كه كم بود بريزه رو صورتش. يه روز مادرم كه ميخواست بره حموم من رفتم يه گوشه واستادم كه لخت شدنش رو از پشت شيشه ببينم. البته رفتن من رو مادرم كاملا ديده بود. مادرم لباسشو بيرون حموم درآورد و من براي اولين بار مادرم رو لخت مادر زاد ديدم. البته اين رو بگم كه مادرم خيلي مذهبي بود و خودش رو اون زمان زياد می پوشوند. آروم رفتم نزديك حموم ديدم در رو نصفه باز گذاشته و تو حموم دراز كشيده و با خودش ور ميره. منم حسابی براش جق زدم . اين قضيه هرروز ادامه داشت تا اينكه كاملا متوجه شدم كه مادرم بدش نمياد من بدونم كه مراقب منه. منم از فرصت استفاده كردم يه روز ازپشت پنجره با موبايل بهش زنگ زدم. تا گوشي رو برداشت شروع كردم با هاش حرف زدن كه من همينجوري شماره گرفتم . البته صدامو كامل پشت تلفن ميشناخت ولي بروش نياورد. پشت تلفن بهش گفتم كه دوسش دارم. وحاضرم هرچي بخواد بهش بدم تا بذار بكنمش. وهي حرفاي سكسي زدم واز پشت پنجره مي ديدم شلوارش رو كشيده بود دپائين وبا كسش ور ميرفت. بعد بهش گفتم كه من يه بار به مادرم قرص خواب دادم وكردمش ويه جوري بهش اينو رسوندم. بعد تلفن رو قطع كردم. اومدم تو اتاق. اصلا انگار اتفاقي نيفتاده. فردا شبش قرار بود پدرم بره شهرستان ومنو مادرم شب تنها بوديم. مادرم جاها رو انداخت و چراغ رو خاموش كرد. بعد از 10 دقيقه منو صدا كرد و گفت كه ظهر خوابيده و خوابش نمياد. بهم گفت برم يه ليوان آب بيارم كه قرص خواب آور بخوره. تا اينو شنيدم بدنم به لرزه افتاد. ليوان آب رو گرفت و تو تاريكي گفت فعلا يه دونه بسه. آبوخورد. بعد از 5 دقيقه يكي دو بار صداش كردم. ديدم جواب نداد. آروم رفتم پهلوشو دستم رو گذاشتم روي كونش. چه قدر نرم وگوشت آلود. نفس نفس زدن مادرمو مي شنيدم. سريع دامن مادرم رودادم بالا. شورت نپوشیده بود. دهنم روگذاشتم لاي كونش و شروع كردم به ليسيدن. بعد خودم لخت شدم و برعكس پهلوش خوابيدم. كيرم رو گذاشتم رو صورتش و هي با كيرم مي زدم روي لپش. برگشتم و به كيرم تف زدم و آروم آروم بعد از باز كردن لاي پاش كردم توكونش. اصلا ديوانه بودم و هيچي نمي فهميدم. شروع كردم به عقب جلو كردن. بعد تا ديدم آبم داره مياد سريع كيرم رو درآوردم و آبم رو ريختم روي كونش. اون شب تا صبح با مادرم بازي ميكردم. فرا صبح ساعت ده صبح از خواب پا شدم وبي نهايت نگران بودم. كه ديدم مادرم از خواب پا شد. لبخند زنان گفت ديشب خيلي خوب خوابيده. خوشحال از اين موفقيت بيرون زدم. بيشتر ازاين خوشحال بودم كه پدرم زنگ زده بود و گفته بود كارش يك هفته طول ميكشه. اصلا نفهميدم كي شب شد. پس از خوردن شام جاها رو انداختم. مادرم گفت امشب ميخواد دوتا قرص خواب بخوره. آب رو كه آوردم ديدم دستشو الكي مشت كرده مثلا داره قرص ميخوره. تا دراز كشيد 5 دقيقه بعد چون جرات پيدا كرده بودم لخت مادرزاد شدم و مادرم روهم تمام لباسشو درآوردم. اونهم لخت مادر زاد شد. لاي پاشو وا كردم و كيرمو گذاشتم توي كسش. هي تلمبه ميزدم. بعد كيرمو درآوردم آروم مادرمو برگردوندم به پشت. و روي سوراخ كونش تف كردم و يكي از انگشتام رو آروم كردم توي كونش. اين كارو تكرار كردم. بعد از شل شدن دوتا انگشتم رو كردم. صداي آروم ناله كردنشو ميشنيدم وبروم نمياوردم. چون مثلا خواب بود كونش كه گشاد شد سريع كاهك كيرمو كردم توي كون مادرم. تند تند عقب جلو كردم وآبم رو ريختم توي كون مادرم. خلاصه تا صبح كارم اين بود. شب فرداي اونروز يه فكري به سرم زد. قبل از اينكه مادرم بگه قرص خواب ميخواد بخوره من گفتم كه ميخوام قرص خواب بخورم. بعد از خوردن قرص خوابيدم. بعد از ده دقيقه ديدم مادرم صدام كرد وچون جوابي نشنيد اومد سراغم. آروم شلوارمو از پام كشيد پائين و كيرمو گذاشت تو دهنش. هي ساك ميزد تا آبم خواست بياد چشمامو باز كردم. بلند شدم و پريدم روي مادرم وهي مي ليسيدمش. ديگه هم اون بيدار بود هم من. خلاصه تا مي تونستم مادرمو كردم. از اون زمان تا الان هرموقع فرصت بشه مادرم رو ميكنم. با اينكه من ازدواج كردم ولي لذت كردن مادرم يه چيز ديگه است

No comments: